Shop

طلاق، یکی از تحولات عمیق و تأثیرگذار در نهاد خانواده است که افزون بر آثار گسترده اقتصادی و اجتماعی، به تضعیف کارکردهای حمایتی خانواده و برهم خوردن نظم سنتی آن منجر می‌شود. این پدیده با ایجاد اختلال در ساختار نقش‌های جنسیتی و برهم زدن مناسبات درون‌خانوادگی، تعادل روانی و اجتماعی افراد را به‌گونه‌ای جدی تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. اگرچه پیامدهای طلاق دامنگیر هر دو زوج است، اما یافته‌های پژوهشی به‌روشنی نشان‌می‌دهند که زنان، به‌واسطه شرایط خاص ساختاری، اجتماعی و هیجانی، آسیب‌پذیری بیشتری نسبت به مردان دارند و اغلب با دشواری‌های روانشناختی عمیق‌تر و ماندگارتری مواجه می‌شوند (بعدی‌بناب و اسمخانی‌اکبری‌نژاد، ۱۴۰۳). طبق برآوردهای انجام‌شده، تعداد طلاق‌های ثبت‌شده در کشور از حدود ۶۰ هزار مورد در سال ۱۳۸۰ به بیش از ۲۰۱ هزار مورد در سال ۱۴۰۰ افزایش یافته‌است. همچنین، در پنج‌ماهه نخست سال ۱۴۰۲، نسبت طلاق به ازدواج حدود ۵۰ درصد گزارش شده‌است؛ به این معنا که به ازای هر دو ازدواج، یک طلاق به ثبت رسیده‌است (صبوحی گلکار و افراسیابی، ۱۴۰۳). در این میان، فرانگرانی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین پیامدهای روانشناختی طلاق شناخته می‌شود که به‌ویژه در زنان مطلقه بروز و شدت بیشتری دارد. فرانگرانی[1]، حالتی ذهنی و مزمن از نگرانی است که در آن، فرد نه‌تنها نسبت به محتوای نگرانی، بلکه نسبت به خود فرایند نگرانی نیز ارزیابی‌های منفی دارد. این نگرش منفی، نگرانی را به منبعی نگران‌کننده در ذهن تبدیل می‌کند و آن را از یک واکنش موقتی به یک وضعیت پایدار و تضعیف‌کننده روانی بدل می‌سازد (اسدی و ناصری، ۱۴۰۳). افراد دارای سطوح بالای فرانگرانی معمولاً از راهبردهایی چون اجتناب ذهنی، جست‌وجوی افراطی برای اطمینان و سرکوب شناختی استفاده می‌کنند؛ راهبردهایی که به‌جای تعدیل نگرانی، موجب تثبیت آن و تشدید تجربه‌های منفی می‌شوند. چنین الگوهایی در نهایت با کاهش انعطاف‌پذیری شناختی، فرد را از کسب مهارت‌های مقابله‌ای مؤثر بازمی‌دارند و بستر را برای پایداری نظام‌های فکری ناسازگار فراهم می‌کنند (بهادری‌خسروشاهی و همکاران، ۱۴۰۳).

[1]. meta-worry