Shop

نظر شما نسبت به مسیر زندگی تان چیست؟ آیا خود را در حلقه ای از یک دایره تصادفی از زندگی می پندارید که انتهایی ندارد؟ و یا خود را بسیار ارزشمند می بینید؟ باورتان نسبت به خود، خداوند و جایگاهی که در دنیا دارید چیست؟ شاید شما فراموش کرده اید که واقعا چه کسی هستید و یا شاید اساس پی نبرید که چه کسی هستید؟ اگر حقیقت برداشت شما این است که زندگی هیچ سرانجامی ندارد و گذران عمر در بیهودگی است، به هیچ وجه در برابر اندوه و استرس های پی در پی روزمره صبور نخواهید ماند. ممکن است گاهی در سراشیبی زندگی باشید و نگران این که آیا ادامه ی راه ارزشی دارد؟ چه چیزی موجب می شود تا تصویری منفی از خود داشته باشید؟ قصه ی زندگی شما برای حل این معما چند کلید مهم در بطن خود نهفته دارد.

در دوران دبیرستان از ریاضی وحشت داشتم؛ صدای آموزگار در گوشم میپیچد: گرک ، تو در ریاضیات خوب نیستی، آن را یاد نمی گیری، بهتر است شغلی را انتخاب کنی که با ریاضی مرتبط نباشد.” این مشکل تا سال ها با من همراه بود. حتی دوران دانشگاه را با ترس از ریاضیات سپری کردم. تقریبا به همین دلیل هم وارد رشته ی مشاوره نشدم چون می دانستم مجبورم چند واحد آمار را بگذرانم. تا این که روزی، معلم خصوصی که قرار بود در پاس کردن ریاضیات دانشگاه کمکم کند- به من گفت: “تو نه تنها نیازی به معلم خصوصی نداری بلکه به راحتی می توانی این درس را یادبگیری و پاس کنی.” وای خدای من، عجب آرامشی !!! بله، او درست می گفت! از اینجا بود که پیشرفت من در ریاضی و دروس مرتبط با آن شروع شد، اما زمان زیادی طول کشید تا این انتظار دردناک در من سپری شود و بتوانم به خود اجازه پیشرفت در این درس را بدهم.