بررسی خطر انقراض در اقتصاد کلان، فراتر از محاسبات صرفاً اقتصادی است. این مفهوم، با درهم تنیدگی پیچیده عوامل محیطی، اجتماعی و سیاسی، هویت مییابد. در این عرصه، تعریف و اندازهگیری دقیق خطر انقراض، چالشی جدی و چند وجهی به شمار میرود. تنها نگاهی یکبعدی و مبتنی بر شاخصهای اقتصادیِ سنتی، نمیتواند تصویر کاملی از این خطر پیچیده را ارائه کند.
برای درک بهتر این خطر، لازم است از رویکردی چندبعدی بهره برد، رویکردی که فراتر از دادههای مالی و اقتصادی، به عوامل اجتماعی، محیطی و سیاسی نیز توجه کند. هرچند امکان ارائه شاخصهای مشخص و قابل اندازه گیری برای این نوع خطر وجود دارد، اما این شاخصها باید به صورت جامع و با توجه به شرایط ویژه هر کشور و منطقه طراحی شوند. به عنوان مثال، شاخصی که برای یک کشور صنعتی توسعه یافته مناسب است، ممکن است برای یک کشور در حال توسعه با چالشهای متفاوت، کارایی نداشته باشد.
شاخصهای اقتصادی، همچون نرخ بیکاری، تورم، و رشد اقتصادی، قطعا نقش مهمی در ارزیابی وضعیت اقتصاد کلان ایفا میکنند، اما باید با دقت و در کنار عوامل دیگر مورد بررسی قرار گیرند. به عنوان نمونه، رشد اقتصادی بدون توجه به توزیع عادلانه ثروت و پایداری محیط زیستی، ممکن است در درازمدت، به عاملی برای تشدید خطر انقراض تبدیل شود.
علاوه بر این شاخصها، فاکتورهای دیگری نیز وجود دارند که در ارزیابی شکنندهگی اقتصاد کلان مؤثرند. برای مثال، شاخصهای محیط زیستی، از جمله میزان آلودگی هوا و آب، و همچنین تخریب منابع طبیعی، میتوانند به عنوان ملاکهایی برای تشخیص آسیبپذیری محیطی و در نهایت، خطر انقراض عمل کنند. همچنین، نابرابریهای اجتماعی و عدم اعتماد عمومی، به عنوان شاخصهایی از عدم پایداری اجتماعی قابل اندازه گیری هستند. شاخصهای سیاسی، مانند ثبات سیاسی، حاکمیت قانون، و میزان فساد، در ارزیابی پایداری و امنیت اقتصادی حائز اهمیتند.